جدول جو
جدول جو

معنی کرجی کش - جستجوی لغت در جدول جو

کرجی کش
(پَ / پِ وَ)
آنکه کرجی کشد. آنکه طنابی به کمر بندد و به موازات ساحل حرکت کند تا کرجی را برخلاف جریان آب ببرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ رَ کَ / کِ)
عمل کرجی کش. کشیدن کرجی کش کرجی را بر خلاف جریان آب. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرجی کش و کرجی شود
لغت نامه دهخدا
(رَدَ / دِ)
کرایه کش. مکاری. (یادداشت مؤلف) :
جواب گویم اگر پرسیم که آن خر کیست
خری کری کش ابلیس و قوم لعنهمو.
سوزنی.
رجوع به کرایه کش و مکاری شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ نَ / نِ گُ)
مکاری. (یادداشت مؤلف). کراکش. چارواداری که پیشۀ وی به کرایه دادن ستور است. (ناظم الاطباء). رجوع به کراکش و مکاری شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از ده های بلده در ناحیۀ تنکابن مازندران. (از ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینو ص 142)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
کشنده و برندۀ کشتی. کشتیبان. ملاح. (از برهان) :
به دریا و خشکی ز کشتی کشان
هر آنکس که داد از شگفتی نشان.
اسدی.
یکی گفت دیگر ز کشتی کشان
که دیدم دگر ماهیی زین نشان.
اسدی.
بفرمان کشتی کش چاره ساز
جهانجوی از آن سیلگه گشت باز.
نظامی.
، کنایه از مردم شرابخواره و باده پرست. (از برهان) (ناظم الاطباء) :
کرده طلب کشتی دریافشان
کشتی رز داد بکشتی کشان.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دَ بُ دَ / دِ)
دردی کشنده. دردکش. شرابخور. دردآشام. دردنوش. دردخوار:
دردی کش عشق و دردپیمای
اندوه نشین و رنج فرسای.
نظامی.
ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه ایم
با خرابات آشنائیم از خرد بیگانه ایم.
سعدی.
سعدیا صاف وصل اگر ندهند
ما و دردی کشان مجلس و درد.
سعدی.
حافظم درمجلسی دردی کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می کنم.
حافظ.
حافظار بر صدر ننشیند ز عالی مشربی است
عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست.
حافظ.
غلام همت دردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند.
حافظ.
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند.
حافظ.
پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدائی دارد.
حافظ.
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقۀ دردی کشان خوشخویم.
حافظ.
دردی کشان عشق چو سازند بزم خویش
الماس در پیالۀ زهری فروکنند.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کرم کشنده. کشندۀ کرم. قاتل الدود. قاتل الدیدان. هر یک از داروها که کرم روده کشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کشتی کش
تصویر کشتی کش
کشتبان، شرابخواره باده نوش: (کرده طلب کشتی دریا فشان کشتی زر داد بکشتی کشان)، (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرا کش
تصویر کرا کش
آنکه ستوران را کرایه دهد مکاری: (کرا کشان ما ترکان بودند) (چهار مقاله)
فرهنگ لغت هوشیار
پیمانه کش، میخواره، میخوار، میگسار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع ۴۵۸۰متر در جوار جنوبی علم کوه کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
کارگری که ساقه های بسته شده ی شلتوک را به خرمن گاه حمل کند
فرهنگ گویش مازندرانی